ما از چند ماه قبل از عید در تعطیلات به سر می‌بردیم، یعنی هر کی که مواضع ما رو می‌شنید مطمئن می‌شد که ما از همه نظر تعطیل هستیم!

در ایام عید بابا اصرار زیادی داشت که بهش بگیم آقای رئیس‌جمهور! می‌گفت حالا که تعطیلاته و کسی هم حواسش به ما نیست چه اشکال داره من رئیس‌جمهور باشم؟! یه بار تو خونه خودمون نظرسنجی انتخاباتی کردیم و بابام نفر آخر شد! بابام از شدت عصبانیت گفت: یعنی جریان انحرافی تو خونه ما هم نفوذ کرده؟!

بابام عصرها و شب‌ها از خونه می‌زد بیرون و دیروقت میومد، وقتی ازش می‌پرسیدیم کجا بودی می‌گفت جلسه انتخاباتی مهمی داشتم. یه چند بار که تعقیبش کردم متوجه شدم که میره نیاوران و پشت در یه خونه ویلایی بزرگ می‌ایسته و التماس می‌کنه که راهش بدن داخل و ...بعضی وقت‌ها همون جا پشت در خوابش می‌برد.

بابا به مواد نیروزا! علاقه خاصی داشت و هر وقت از آن استفاده می‌کرد سریعاً مواضع سیاسی‌اش عوض می‌شد. مثلاً یه بار که گرد نخود نزده بود اعلام کرد که جریان انحرافی خیلی خطرناکه و پس از مصرف مواد نیروزا گفت: اصلاً جریان انحرافی وجود نداره!

خیلی از فامیل‌ها می‌گن بابا تحت تاثیر مواد نیروزا اعلام کاندیداتوری کرده و حتماً در عالم مقدسه هپروت پیروزیش رو مشاهده کرده!

قرار بود بابا مواد رو ترک کنه اما از سال 84 به این طرف اعتیادش بیشتر شد و از سال 88 به بعد حتی قرص اکس هم مصرف می‌کنه. یه چند بار هم رفته بود اکس پارتی الکی گفته بود رفتم جلسه ائتلاف سیاسی. خلاصه بابام تو تعطیلات عید فقط پای منقل بود و تحلیل می‌کرد.

بابا رو جدی نگیرید، هر کس به بابام بیشتر مواد بده ازش حمایت می‌کنه و هر وقت مواد گیرش نمی‌یاد سعی می‌کنه مواضع «معتدل» بگیره تا کسی ازش ناراحت نشه و مواد بهش برسه!
اگه یه بار مواضع بابام رو خوندید اول مطمئن بشید قبل از مصرف مواد موضع گرفته یا بعد از مصرف مواد.

راستی معروفه که بابام، آدم هنرمندیه و اصلاً بدون هنر نیست و به مرد لابی هم شناخته میشه.